تایپ کن

تایپ کن

من یک تایپیست و صفحه‌بندم و اوایل بالاجبار برای آپلود بعضی از فایل‌های حجیم در پیکوفایل در بلاگ‌اسکای فعالیت کردم؛ ولی به مرور نوشتن و گذاشتن مطلب در این محیط برایم جذاب شد. امید که برای دیگران هم جذاب و مفید فایده باشد
تایپ کن

تایپ کن

من یک تایپیست و صفحه‌بندم و اوایل بالاجبار برای آپلود بعضی از فایل‌های حجیم در پیکوفایل در بلاگ‌اسکای فعالیت کردم؛ ولی به مرور نوشتن و گذاشتن مطلب در این محیط برایم جذاب شد. امید که برای دیگران هم جذاب و مفید فایده باشد

برگ و باد

باد، پیچید در ترانه برگ

برگ لرزید از بهانه باد

هر کجا برگ خشک بود افتاد

باغ نالید و گفت: باد، مباد

در شگفتم گناه باد چه بود؟

برگ خشکیده بود، باد ربود

باد هرگز نبود دشمن برگ

مردن برگ دست باد نبود

زندگی ذره‌ذره می‌کاهد

خشک و پژمرده می‌کند چون برگ

مرگ، ناگاه می‌برد چون باد

زندگی کرده دشمنی، یا مرگ؟

برگ خشکم به شاخسار وجود

تا کی آن باد سرد،‌ سر برسد

تو هم ای دوست ذره‌ذره مکش

تا نخواهم که زودتر برسد


#فریدون_مشیری

غنچه‌ی بیابونی

دلم دوباره پر کشید تو حرم مهر و صفات

آره دلم تنگ شده برای اون گلدسته‌هات

مگه منم دل ندارم که سوی تو راهی کنم

می‌خوام دل عاصیمو با عشقی همراهی کنم

شاید بیاد و با دل مهربونت عجین بشه

یه لحظه‌ای با وجود معصوم تو قرین بشه

برا دل گنهکارم شافعی غیر از شما نیست

غیر از دعای مهرتون دردامو هیچ‌چیز شفا نیست

یه بغض با شکوهی بود راه گلوم رو بسته بود

انگار دل تیره‌ی من از سیاهی‌ها خسته بود

توی رگ تیره‌ی دل، صفا و جودتون جوشین

غنچه‌ای از شکوهتون تو خاک خشک اون رویید

اگه دوباره خشک بشه اون غنچه‌ی بیابونی

دل کویریم دیگه سبز نمی‌شه هیچ زمونی

اشکای چشم من می‌شه آبی واسه‌ی آبیاریش

چشمه‌ی جود و لطفتون، خشک نشه توی تنهاییش

خرداد 82

حاجت

یه‌بهونه‌س دلِ تنگم

آره دنبالت می‌گردم

توی دلتنگی و غمهام

پیِ هر نگات می‌گردم

سرخیِ گونه‌م به سیلی‌ست

تو که دیدی رویِ زردم

تو می‌دونی اگه باشی

واسه‌ی عشق تو مَردم

راستی

رسید اشکام درِ خونه‌ت

که دیروز روونه کردم؟

حاجتی دارم روا کن

آخه

دلمو قربونی کردم

اگه اون مسافرِ عشق

بیاد از راه بشه مرهم

منم با یه دلِ عاصی

میام و دورت می‌گردم...

82/8/28

چشم‌به راه

چشمم به راه تا که تو آیی زه کوره‌راه

قلبم به درد تا که تو درمان و مرهمی

ای پاکِ سبز تا چه زمانی به زیر ابر

خورشید روی تو، بیرون شو یک دمی

خیس است روی مردم و تار است دیده‌شان

کو یار و یاوری، به کجاهاست همدمی

همدم تویی، تو یاری و یاور حبیب من

آری بیا که جز تو دگر نیست آدمی...!

84/4/13

مادرم

مادرم صدای تو، دلخوشیه واسه دلم

لرزش صدای تو، لرزش کلِ بدنم

وجودت وجود من، سلامتیت دعای من

مادرم، غصه نخور خراب نکن دنیای من

مادرم من دورم و تو دوری و یه فاصله

مادرم خنده‌ی تو واسه‌ی من یه خاطره

مادرم خواب دیدمت زخمی بودی و من غمین

مادرم همه‌کسم، غصه نخور فقط همین

مادرم گریه‌ی تو، سیل میشه نابود می‌کنه

آسمونِ صافمو، یک‌دفعه پردود می‌کنه

زندگیم رو غصه‌هات، یه زلزله‌ی ناگهون

که می‌یاد خراب می‌شه با او زمین و هم زمون

مادرم می‌خوام بیام، ببینمت یه روز یه شب

تا رسیدنش همش سوز و گدازه و یه تب

مادرم حلال کن به خاطر سختی‌هات

مادرم دعام کن قسم به اون مهر و صفات

سال 84

زلال

برگرد ای تلالو خورشید، ای ترنم باد برگرد ای حضور خیال، ای طراوت یاد

ای آبی همیشه‌ی دریا، ای زرد و سرخ غروب  ای تو زلال قطره‌ی باران، ای باطراوتِ خوب

برگرد ای حضور تو پنهان، ای آشنای نجیب ای چشم‌های تو راهیِ جمعه‌های غریب

ای قله‌های عشق تو فاتح، ای آب‌ها تو غریق با کاروان عبادت، تو ساربان شفیق

من در شکوه سبزِ بهاران، دنبال عطر حضورت در شکوه‌های محنت مردم، در جستجوی قدومت

در زرد و سرخ گنبد گیتی، دنبال آبیِ اشکت بعدِ غروب مبهم جمعه، در بیکرانِ مملوِ وحشت

شاید بیایی و باشی تسکین دردهای نهانی باشد بیایی و نوری در شاهراهِ رهایی...

خرداد 82

پدر

وقت لرزیدن دستات

وقت لنگیدن پات

موقع خنده و اخم با چروک رو گونه‌هات

و صدای خس‌خس خشک صدات

چین‌هایی که می‌کنه پنهون صفای تو چشات

منم و حس غریب و ساده‌ای

عطش و سکوت بی‌اراده‌ای

منم و وجود رنجور دلی

تویی و غبار بوم کاهگلی

منم و یه روح خسته از هبوط

تویی و چوب‌بست و امکان سقوط

منم و یه عالمه حسرت و درد

تویی و بنایی تو هوای سرد

من و ناباوری نابودی آرزوها

تویی و پی‌ریزی و ساخت و ساز ساختمونا

تو و پیوند با بیل و سیمان و کلنگ

من و یک حس تهی تو دلِ تنگ

و پرم از غم شونه‌های پررنج تو و

پینه‌های حک شده روی کف دست‌های تو

میشه پایان دلواپسیم باشه

خوشیِ تو، توی فرداها می‌شه؟!

و تو لحظه‌های غربت نگات منم

مرگ غم‌های تو رو داشته باشم

17 شهریور 82

سیاستمدار خوب

سیاستمدار خوب یعنی کسی که مردم بعد از مرگش، نه برای او که برای خودشان متاثر شوند.

@Tafakkor

ما در رویاهایمان زندگی کردیم

آسمان‌خراش‌ها

تماشای آسمان را

از ما گرفته بودند

بمب‌های عمل نکرده

گشت و گذار در صحرا را

دریا نیز

استخرِ خصوصیِ دیکتاتورها بود

این دنیا به دردِ ما نخورد

ما در رویاهایمان زندگی کردیم



رسول یونان