چشمم به راه تا که تو آیی زه کورهراه
قلبم به درد تا که تو درمان و مرهمی
ای پاکِ سبز تا چه زمانی به زیر ابر
خورشید روی تو، بیرون شو یک دمی
خیس است روی مردم و تار است دیدهشان
کو یار و یاوری، به کجاهاست همدمی
همدم تویی، تو یاری و یاور حبیب من
آری بیا که جز تو دگر نیست آدمی...!
84/4/13
مادرم صدای تو، دلخوشیه واسه دلم
لرزش صدای تو، لرزش کلِ بدنم
وجودت وجود من، سلامتیت دعای من
مادرم، غصه نخور خراب نکن دنیای من
مادرم من دورم و تو دوری و یه فاصله
مادرم خندهی تو واسهی من یه خاطره
مادرم خواب دیدمت زخمی بودی و من غمین
مادرم همهکسم، غصه نخور فقط همین
مادرم گریهی تو، سیل میشه نابود میکنه
آسمونِ صافمو، یکدفعه پردود میکنه
زندگیم رو غصههات، یه زلزلهی ناگهون
که مییاد خراب میشه با او زمین و هم زمون
مادرم میخوام بیام، ببینمت یه روز یه شب
تا رسیدنش همش سوز و گدازه و یه تب
مادرم حلال کن به خاطر سختیهات
مادرم دعام کن قسم به اون مهر و صفات
سال 84
برگرد ای تلالو خورشید، ای ترنم باد برگرد ای حضور خیال، ای طراوت یاد
ای آبی همیشهی دریا، ای زرد و سرخ غروب ای تو زلال قطرهی باران، ای باطراوتِ خوب
برگرد ای حضور تو پنهان، ای آشنای نجیب ای چشمهای تو راهیِ جمعههای غریب
ای قلههای عشق تو فاتح، ای آبها تو غریق با کاروان عبادت، تو ساربان شفیق
من در شکوه سبزِ بهاران، دنبال عطر حضورت در شکوههای محنت مردم، در جستجوی قدومت
در زرد و سرخ گنبد گیتی، دنبال آبیِ اشکت بعدِ غروب مبهم جمعه، در بیکرانِ مملوِ وحشت
شاید بیایی و باشی تسکین دردهای نهانی باشد بیایی و نوری در شاهراهِ رهایی...
خرداد 82
وقت لرزیدن دستات
وقت لنگیدن پات
موقع خنده و اخم با چروک رو گونههات
و صدای خسخس خشک صدات
چینهایی که میکنه پنهون صفای تو چشات
منم و حس غریب و سادهای
عطش و سکوت بیارادهای
منم و وجود رنجور دلی
تویی و غبار بوم کاهگلی
منم و یه روح خسته از هبوط
تویی و چوببست و امکان سقوط
منم و یه عالمه حسرت و درد
تویی و بنایی تو هوای سرد
من و ناباوری نابودی آرزوها
تویی و پیریزی و ساخت و ساز ساختمونا
تو و پیوند با بیل و سیمان و کلنگ
من و یک حس تهی تو دلِ تنگ
و پرم از غم شونههای پررنج تو و
پینههای حک شده روی کف دستهای تو
میشه پایان دلواپسیم باشه
خوشیِ تو، توی فرداها میشه؟!
و تو لحظههای غربت نگات منم
مرگ غمهای تو رو داشته باشم
17 شهریور 82
سیاستمدار خوب یعنی کسی که مردم بعد از مرگش، نه برای او که برای خودشان متاثر شوند.
@Tafakkor
آسمانخراشها
تماشای آسمان را
از ما گرفته بودند
بمبهای عمل نکرده
گشت و گذار در صحرا را
دریا نیز
استخرِ خصوصیِ دیکتاتورها بود
این دنیا به دردِ ما نخورد
ما در رویاهایمان زندگی کردیم
رسول یونان
ستمگرىِ ظالم، او را به هلاکت مى کشاند.
عدالت را اجرا کن و از ظلم و ستمگرى بپرهیز که مردم را به ترک وطن وا مىداری !
از زمین خوردن کسى شادمان مشو که نمىدانى گردش روزگار براى تو چه در آستین دارد ...
على علیهالسلام