علمای شیعه و فقهای شیعه خود را نائب حضرت حجت بن الحسن معرفی میکنند، ولی فقط در بعضی کارها نه در همهی کارها. هر کاری که منفعت دارد و از آن کار، پولی و مقامی درمیآید، نیابت آن کارها را قبول دارند مثل گرفتن وجوه و ولایت بر صِغار و اِفتا و قضا؛ و هر کاری که فقط زحمت و مجاهده میخواهد، میگویند خود حضرت بیایند و آن کار را درست کنند.
علیهذا بودجهی مصالح عامه را آقایان میگیرند و به خودِ اصلاحات عمومی کاری ندارند و بلکه ایمان به آن کار هم ندارند و عقیدهی خلاف دارند و درست مثل قوم بنیاسرائیل میگویند: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَیهُنَا قَاعِدُون»مائده/۲۴؛ تو و پروردگارت بروید و پیکار کنید؛ ما اینجا مینشینیم
از اینجا باید فهمید که چرا در روایات وارد شده که فقها به قتل حجت بن الحسن فتوا خواهند داد، هرچند آقایان تأویل میکنند و میگویند مقصود، فقهای عامه میباشند!
البته قضیه، علت طبیعی دارد؛ وقتی که کسی ظاهر شود که دکّان آقایان را میبندد، با او کاری ندارند؛ بلکه صددرصد با او مخالفاند.
اینها امروز از نام او، از جشن تولد او و از مقام او بهرهبرداری میکنند، و این بهرهبرداری درصورتی است که خود او حاضر نباشد؛ اگر خود او حاضر باشد، این بهرهبرداری میسر نیست. فقط کسانی به او خواهند گروید که آمدن او به دنیای آنها ضرری نرساند و از نبودن او سوءاستفاده نکنند.
یادداشتهای استاد مطهری ج۱۵، ص ۱۵۰